چهره ماندگار منبت کاری در گذشت
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۰۲۸۵۴۳
چهره ماندگار منبت کشور و استادکار مرمت یکی رواق های حرم رضوی و حرم حضرت رقیه(س)، استاد رحمت الله بیات به رحمت ایزدی پیوسته است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانابه نقل ازرودآور؛ روز گذشته رحمت الله بیات، چهره ماندگار کشور در عرصه صنایع دستی و منبت بر اثر کهولت سن دار فانی را وداع گفت.
«علی بیات» فرزند مرحوم بیات در گفت و گو با خبرنگار رودآور، گفت: اگر به شناسنامه سن پدر را بگویم متولد سال 1302 است، اما همان گونه که می دانید از حدود سال 1304 داشتن شناسنامه باب می شود و مرحوم پدرم تعریف می کرد که آن زمان که تازه شناسنامه روی کار آمده بود یعنی همن سال 1304 من 20 ساله بودم، بدین ترتیب سن پدرم از 100 سال بیشتر بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با تأکید بر اینکه مرحوم بیات در صداقت، درستی و کسب روزی حلال زبانزد خاص و عام بود، اظهار کرد: من و چهار بردار و پنج خواهر دیگرم با رزق و روزی حلال بزرگ شده ایم و هرچه داریم از همین لقمه حلالی است که پدر برای بزرگ کردن ما بر سر سفره آورد..
فرزند چهره ماندگار کشورمان افزود: پدرم از منبت کاران برجسته کشوری بود که لوح تقدیر های فراوانی به او در زمینه منبت کاری اهداء شده است و در سال های 92 و 93 در این حوزه نیز به عنوان چهره ماندگار کشور معرفی می شود.
بیات به تعمیر و مرمت درب یکی از رواق های حرم رضوی و همچنین حرم مطهر حضرت رقیه(س) در سوریه به دست مرحوم پدرش هم اشاره کرد و گفت: به خوبی به یاد دارم دهه 60 که پدرم مرمت آن درب رواق حرم رضوی را بر عهده داشت بارها قالب کارش را تغییر می داد تا اثری ماندگار و برجسته از خود به جای بگذارد و زمانی که از او می پرسیدم چرا این همه به خود سخت می گیری؟، می گفت باید کار به گونه ای انجام شود که بعد از فوتم بگویند خداوند رحمتش کند.
وی تصریح کرد: مرحوم بیات درب حسینیه همدانی ها در کوچه کربلا که منتهی به حرم رضوی می شود و دفتر آیت الله نورهمدانی در آن جا واقع شده را نیز ساخته است و از دیگر کارهای دست او می توان به ساخت درب مسجد امام حسن عسگری(ع) و مدرسه قدیمی حوزه علمیه شیخ علیخان زنگنه در تویسرکان اشاره کرد.
فرزند چهره برجسته منبت کشورمان ادامه داد: منبر مسجد محله جولان همدان و مسجد امام حسین(ع) از دیگر کارهای دست پدرم است که به زیبایی ساخته شد.
مجموعه خبری رودآور، برای آن مرحوم که عمر شریف خود را صرف خدمت و تلاش در عرصه هنر زیبای منبت کرده بود غفران اللهی و برای بازماندگان از خداوند منان صبر خواهان است.
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۰۲۸۵۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
به گزارش «تابناک»، چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد.
روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»